طى سه دهه اخير فعاليتهاى گستردهاى در تركيه در زمينه ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى صورت گرفته است. در اين مدت، علاوه بر احياى ترجمههاى كهن به شيوه تحقيق و ويرايش و يا بازنويسى كردن آنها به تركى امروزى، دهها ترجمه نو از قرآن كريم انجام شده است.[1]
اهتمام به عرضه ترجمههايى جديد از قرآن كريم به زبان تركى پس از سال 1980 و نيز مقايسه ميان تيراژ چاپ ترجمههاى اين دوره با دورههاى قبل مىتواند نشانگر تأثير نهضت بيدارى اسلامى باشد كه با انقلاب اسلامى ايران در ميان مردم تركيه جان تازه به خود گرفت؛ چرا كه در اين مدت محدود بيش از 45 ترجمه كامل از قرآن كريم منتشر شده است كه اين آمار تقريبا با تمام آنچه پيش از اين تاريخ به عنوان ترجمه قرآن به تركى منتشر شده است برابرى مىكند.[2]
براى شناخت بهتر اين رويكرد بايد تاريخ ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى را مورد مطالعه قرار دهيم. با نگاهى به گذشته مىتوان تاريخ ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى را به چهار دوره به صورت زير تقسيم كرد:
الف) از بدو تأسيس دولت عثمانى تا اعلان مشروطيت دوم (1516-1908 ميلادى)
ب) از اعلان مشروطيت دوم تا برپايى نظام جمهورى (1908-1923)
ج) از برپايى نظام جمهورى تا پايان دوره تك حزبى (1923-1946)
د) از دوره تعدد احزاب تاكنون (1949-2001)
ما ضمن اشاره به ساختار فكرى هر دوره، علل گرايش به ترجمه قرآن و مخالفت با آن را بررسى خواهيم نمود.
علىرغم گستردگى اين دوره، فعاليت قابل توجهى در آن در رابطه با ترجمه قرآن ثبت نشده است. گرچه برخى از فهرست نويسان تعداد ترجمههاى تركى را در عهد سلاطين عثمانى بيش از 30 مورد ذكر نموده و حتى برخى آن را متجاوز از شصت ترجمه دانستهاند، ولى اين آثار در جامعه آن زمان مورد توجه قرار نگرفته و تا اعلام مشروطيت اول در سال 1839 هيچكدام از آنها به طبع نرسيده است.
اولين ترجمه چاپى قرآن كريم به زبان تركى در دوره عثمانى، در سال 1841 يعنى دو سال پس از اعلان مشروطيت اول به نام ترجمه تفسير تبيان منتشر شده است. اعلان مشروطيت مبدأ گسترش جريان غربگرايى و ملىگرايى و افول خلافت عثمانى شمرده مىشود.
عدم استقبال علما و دانشمندان دوره عثمانى از ترجمه قرآن كريم به حدى بوده است كه مخالفان ترجمه قرآن كريم بعدها آن را به عنوان دستاويزى براى نفى مشروعيت ترجمه قرآن و ناسازگارى آن با اهداف اسلامى تلقى كردند. به عنوان مثال، در مجله سبيل الرشاد كه اوايل اعلام جمهوريت در تركيه (1924م) منتشر مىشد، به قلم يكى از نويسندگان آن آمده است:
«مدتى است كه ترجمه قرآن كريم و نشر آن مُد شده است. جاى شگفتى است اولين كسى كه به اين كار اقدام نموده يك نفر مسيحى به نام زكى مگامز است. وى پس از آشكار شدن هويتش از نشر ترجمه خود منصرف شد. پس از او صاحب كتابخانه جهان، آقاى مهران افندى كه يك ارمنى است، با شتاب، چاپ ترجمه ديگرى از قرآن به زبان تركى را آغاز نمود و در مدتى كوتاه اين كار را به پايان برد و آن را به نام قرآن تركى منتشر نمود. تعبير «قرآن تركى» كاملاً اشتباه است. علماى اسلام به كار بردن عنوان «قرآن تركى» براى ترجمه قرآن را كفرآميز، يعنى موجب خروج گوينده آن از دين مىدانند. به هر حال، از بررسى سود و زيان ترجمه قرآن كه بگذريم، آنچه به نام ترجمه منتشر نمودهاند پر از اشتباهات و تحريفات است، و اين خود خطرى است كه قرآن را تهديد مىكند. علماى اسلام كه قرنها عمر خود را وقف خدمت به اسلام نمودند و از هيچ كارى در اين زمينه دريغ نكردند، چرا تاكنون ترجمهاى از قرآن عرضه نكردهاند و تنها غير مسلمانان وارد اين ميدان شدهاند؟ اين خود براى ما مىتواند خيلى چيزها را روشن كند. خلاصه اگر ترجمه قرآن امرى مفيد براى دين بود بزرگان اسلام اين فعاليت را به غير مسلمانان واگذار نمىكردند.»[3]
در مقابل، موافقان ترجمه قرآن كريم نيز عدم توجه سلاطين عثمانى به ترجمه را اين گونه مورد انتقاد قرار دادهاند:
«استبداد دوران سلطنت از ترجمه قرآن به تركى وحشت داشت. چون ممكن بود بىاساس بودن اصل خلافت و تقدس بيش از حدى كه خلفا به خود نسبت مىدادند معلوم شود و لذا از اين كار پرهيز مىكردند.»[4]
و در جاى ديگر، همين نويسنده كه خود نيز مترجم قرآن است، چنين مىنويسد:
«در دوران سلطنت نامشروع، به اين نياز پاسخ داده نشد و زمينه و امكان آن هم نبود، چون كسانى كه مدعى مسند قدرت، تقدس فوق العاده و غير مسئولانه از طرف خدا بودند، از آگاهى مردم از معانى حقيقى قرآن هراس داشتند.»[5]
به نظر مىرسد كه عوامل دينى، اجتماعى و سياسى در عدم توجه لازم به ترجمه قرآن كريم به زبان تركى در دوره عثمانى، دخالت داشته است. فتواى برخى از علماى دوره عثمانى مبنى بر عدم مشروعيت ترجمه قرآن كريم و ترس از سوء استفاده دشمنان اسلام از ترجمه قرآن براى ضربه زدن به دين، ولو از راه عرضه ترجمههاى نادرست، و همچنين خدشهدار شدن موقعيت علما به عنوان مرجعفكرى و دينى مردم به سبب استفاده مستقيم آنها از ترجمههاى قرآن كريم به عنوان عوامل دينى در اين زمينه قابل بررسى است.
از سوى ديگر، مبتنى بودن نظام تعليم و تعلم در دوره عثمانى بر آموزش قرآن كريم، و رواج زبان عربى در ميان عموم تحصيلكردهها و عدم استفاده از زبان تركى به عنوان زبان علمى را مىتوان از ديدگاه اجتماعى عاملى براى عدم احساس نياز به ترجمه قرآن برشمرد. اما در مورد عامل سياسى بايد به ممنوعيت ترجمه قرآن كريم از سوى برخى از سلاطين عثمانى نظير سلطان عبدالحميد دوم اشاره نمود.
به هر حال، مساعد نبودن زمينه فكرى و سياسى براى ترجمه قرآن كريم در دوره عثمانى امرى مسلم است، و اين را تنها با عدم گسترش صنعت چاپ و نبودن تقاضا به علت عدم گسترش تعليم و تعلم در سطح عموم نمىتوان توجيه نمود، بلكه واقعيت تاريخى خلاف اين را اثبات مىكند، زيرا صنعت چاپ رسما در سال 1726 و به صورت غير رسمى مدتها پيش از اين وارد تركيه عثمانى شده بود، در صورتى كه چاپ ترجمه قرآن براى اولين بار در سال 1841 صورت گرفته است.[6]
اعلام مشروطيت دوم (1908) كه پس از گسترش افكار ملىگرايى و غربگرايى و ضعف فزاينده دولت عثمانى صورت گرفت، زمينه را براى طرح افكار به اصطلاح نوگرايانه در همه موضوعات دينى، فرهنگى و سياسى فراهم ساخت. بحث در مورد مفيد يا مضر بودن ترجمه قرآن كريم يكى از بحثهاى مورد توجه مطبوعات آن دوره بوده است. ملىگرايان كه پرچمداران مخالفت با روشهاى سنتى سلطنت عثمانى بودند، به شدت از لزوم ترجمه قرآن كريم حمايت مىكردند، بلكه آن را يك ضرورت براى پيشرفت ملى به شمار مىآوردند:
«پس از انقلاب 1908، چون ملىگرايى در ميان تركها به تقليد و پيروى از ديگر ملتهاى مسلمان به وجود آمد، كم كم بحث و نزاع درباره لزوم ترجمه تركى قرآن نيز شروع شد».[7]
طرفداران ترجمه قرآن به تركى در اين دوره آن را جزو يك طرح گسترده براى ايجاد اصلاحات در دين مىدانستند و با مقايسه وضع تركيه با كشورهاى غربى در قرون وسطا، اصلاح ساختارهاى دينى را لازمه پيشرفت قلمداد مىكردند؛ حتى كسانى را كه در اين راه قدم برمىداشتند به عنوان مارتين لوتر اسلام مىستودند. يكى از نويسندگان اين دوره در كتاب خود به نام راههاى نجات و اعتلاى تركيه چنين مىنويسد:
«در ميان مسيحيان يك نفر حقيقتخواه و مجدد ظهور كرد و انجيل را ترجمه نمود. از زمانى كه مردم انجيل را فهميدند، حلقات زنجير گران اسارت از هم گسست. كسانى كه به عنوان نمايندگان خدا مطرح بودند، كوچك و خدايان انجيل بزرگ شدند، و در نهايت مردم موفق به شكستن حلقههاى اسارت فكر و وجدان شدند. مارتين لوتر اسلام در آسيا ظهور كرده است. اين شخص مجدد و مجاهد موسى قازانلى افندى (موسى جاراللّه) است. او در حال ترجمه قرآن به زبان تركى است، و اين مسئله، آزادى فكر و وجدان اسلامى از اسارت را مژده مىدهد. او مسلمانى از اهل روسيه است و گامى در راه رسيدن به حقيقت دين برداشته است و ما هم بايد از او پيروى كنيم».[8]
يكى ديگر از نويسندگان اين دوره، درباره لزوم اصلاحات دينى اين گونه اظهار نظر مىكند:
«يكى از عوامل مهم پيدايش مليتها اصلاحات دينى است. برخى از مؤلفين آلمانى به حق ادعا نمودند كه نهضت اصلاحات دينى مبدأ پيدايش هويت ملى است. در اروپا حركت اصلاح دينى يعنى تأسيس مذهب پروتستان موجب قطع ارتباط ملتها از رم گرديد و زبان مادرى را وارد معبدها نمود، و اين در بيدارى مردم خيلى مؤثر بود. موضوعى كه در اين رابطه براى ما نيز خيلى مهم است ورود زبان مادرى به معبدهاست».[9]
ضياء گلكاپ از نظريهپردازان معروف نظام جمهوريت بر محور ملىگرايى در 1918 در اشعار معروف خود انديشه مزبور را اين گونه تبيين مىكند:
«كشورى كه در مسجدش اذان را به تركى گويند،
و روستايى هم بفهمد معناى اذكار نماز را،
كشورى كه در مكتبش قرآنى تركى خوانده شود،
كوچك و بزرگ همه دريابند فرمان خدا را،
اى فرزند ترك! بدان همانجاست وطن تو.»[10]
وى در كتاب اصول پان تركيسم خود در فصل ملىگرايى دينى، ابعاد ديگر طرح ملى نمودن دين اسلام را اينگونه بيان كرده است:
«پان تركيسم دينى، يعنى كتب دينى و خطبهها و سخنرانىها بايد به زبان تركى باشد... امام اعظم (ابوحنيفه) حتى قرائت سورههاى قرانى در نماز را به زبان ملى جايز شمرده است، چون بهرهمندى از عبادت وابسته به فهم ادعيه و اذكار آن است. پس براى ايجاد نشاط و وجد لازم در عبادت ــ غير از قرائتهاى واجب ــ بايد قرائت قرآن و هر نوع دعا و مناجات كه پس از آيينهاى عبادى صورت مىگيرد و همچنين خطبهها(ى نماز جمعه) به تركى باشد.»[11]
در اين دوره علاوه بر ترجمههاى منتخب و ناقص كه از سوى نشريات و مطبوعات به چاپ مىرسيد، دو ترجمه كامل به نامهاى تفضيل البيان (1908) و نور البيان (1921) منتشر شده است.
در اين دوره، نوگرايان و اصلاح طلبان عرصه دينى، با پشتيبانى نسبى افكار عمومى كه تحت تأثير گرايشهاى ملىگرايى قرار داشت، قدرت سياسى را در دست گرفته بودند و بدون هيچ واهمهاى افكار و مقاصد خود را مطرح مىكردند و براى اجراى آنها، با استفاده از ابزار قدرت، اقدامات لازم را انجام مىدادند. مصطفى كمال آتاتورك به عنوان اولين رئيس جمهورى تركيه پس از الغاى سلطنت عثمانى، براى اجراى طرح ملىسازى دين ــ كه تنها با ايجاد تغييرات اساسى در آن و به طور مشخص تغيير دادن شكل عبادات به ويژه جايگزينى ترجمه سورههاى قرآنى به جاى اصل آن، ممكن بود ــ بر مسئله ترجمه قرآن كريم به تركى اصرار مىورزيد.
رفقى آتاى از دوستان آتاتورك در كتاب خود به نام آتاتورك گرايى چيست؟ مىنويسد:
«آخرين آرزوى مصطفى كمال آتاتورك، پس از تركىسازى اذان، تبديل ديگر عبادات به تركى و درنتيجه آزاد نمودن انديشه ترك از اسارت انديشه عربها بود.»[12]
در اين دوره، علاوه بر ترجمههايى كه توسط اشخاص عرضه مىگرديد، و اين كار از سوى دولت مورد تشويق قرار مىگرفت، در فوريه 1925 ميلادى، يعنى حدود يك سال و نيم پس از اعلام جمهوريت، به دستور آتاتورك و با اختصاص بودجه خاصى از سوى مجلس ملى تركيه، ترجمه قرآن كريم به تركى رسما آغاز شد. نخست اين كار توسط سازمان ديانت طى قراردادى به آقاى محمد عاكف، اديب و شاعر ملى معروف تركيه واگذار گرديد. محمد عاكف ــ چنان كه از اشعارش به ويژه سرود ملى تركيه پيداست ــ مخالف جريان غربگرايى بود. وى پس از آن كه احساس نمود كه ممكن است ترجمه وى مورد سوء استفاده قرار گيرد، قرارداد خود با سازمان ديانت تركيه را فسخ كرد و آنچه را بهعنوان حق الترجمه دريافت كرده بود به سازمان ديانت بازگردانيد و از پايان دادن به كار خوددارى كرد و علىرغم پيگيرىهايى كه به دستور شخص آتاتورك انجام شد، از تحويل ترجمه خود به مسئولان سازمان ديانت امتناع ورزيد.[13]
با انصراف محمد عاكف از تحويل ترجمه خود، كار ترجمه قرآن نيز مانند تفسير به آقاى الماليلى حمدى يازر واگذار شد. وى قبلاً طى قراردادى با سازمان ديانت تركيه، نگارشِ تفسير قرآن كريم به زبان تركى را برعهده گرفته بود. ترجمه و تفسير او طى سالهاى 1935-1938، تحت عنوان زبان قرآن و دين حق تعالى در نُه جلد منتشر شد.[14]
نكتهاى كه اينجا از ديدگاه تاريخى درخور تأمل و بررسى است شناخت اهداف آشكار و پنهان بنيانگذاران جمهورى تركيه و در رأس آنها مصطفى آتاتورك در عرصه ترجمه قرآن كريم به زبان تركى استانبولى است. اين جا اين سؤال مطرح است كه با وجود اين كه ضديت با مظاهر دينى و مذهبى در سرلوحه كارهاى آنان قرار داشته است، چگونه موضوع ترجمه قرآن كريم به تركى استانبولى را پىگيرى نمودهاند؟
در پاسخ اين پرسش به چند نكته مىتوان اشاره نمود:
1) دادن نمودِ ملى به مظاهر و شعائر دينى براى تقويت هرچه بيشتر پايههاى پانتركيسم و گسستن پيوندهاى عميق فكرى تركها با ديگر مسلمانان. اين هدف توسط رهبران فكرى ملىگرايان بارها و بارها دنبال شده است. از آن جا كه ما قبلاً به اين موضوع اشاره كرديم، از توضيح بيشتر در اين زمينه صرفنظر مىكنيم.
برداشتهاى رهبران جديد ملىگرا از دين اسلام به حدى ناقص بود كه اسلام را مانند مسيحيت فاقد محتواى عميق علمى مىپنداشتند. آنان با اين برداشت تصور مىكردند كه اگر متون دينى به تركى ترجمه شود، خود مردم با پىبردن به واقعيتِ دين از آن فاصله خواهند گرفت.
آتاتورك در مصاحبه با خبرنگار Vossisch Zeitung در تاريخ 30/11/1929 چنين اظهار مىدارد:
«اخيرا دستور دادم كه قرآن را ترجمه كنند، و اين اولين بار است كه قرآن به تركى ترجمه مىشود. در مورد ترجمه كتابى راجع به زندگانى محمد (صحيح بخارى) نيز دستور صادر كردهام، تا مردم بفهمند كه آنچه وجود دارد چيزى جز تكرار مكررات نيست و رجال دينى تنها به پركردن شكم خود مىانديشند. كسى طرفدار بسته شدن مساجد نيست، ولى از اين كه آنها به اين صورت خالى (و بدون استفاده) ماندهاند تعجب نمىكنيد؟ چوپانها تنها خورشيد، ابر و ستارگان را مىشناسند. روستاييانِ همه جاى جهان هم تنها همينها را مىشناسند. چرا كه محصولات كشاورزى حاصل شرايط جوّى زمين است. تركها تنها طبيعت را مقدس مىشمارند.»[15]
همچنين حدود هفت سال بعد، زمانى كه آتاتورك هنوز زنده بود (18-17 / شباط / 1937) در مقالهاى كه به قلم شخصى به نام يورگى باسماز اوغلو در آتن منتشر شد، اهداف ترجمه قرآن به تركى از ديدگاه آتاتورك كاملاً متفاوت با آنچه مردم متدين انتظار داشتند بيان گرديد. وى در نوشته خود آورده است:
«تعصب كوركورانه و تصوف كه روزگارى موجب تقويت امپراطورى عثمانى شده بود، اخيرا به عاملى براى از هم پاشيده شدن آن مبدل شده است. بنا به ديدگاه مصطفى كمال، معارف اين امپراطورى برگرفته از عناصر خارجى و غير بومى است و مربوط به خود كشور و تركها نيست. به همين جهت مصطفى كمال درصدد دور ساختن كشور از تأثيرات دينى است؛ چنان كه خود وى اظهار داشته است كه اين كار را تنها به كمك قوانين انجام نداده، بلكه با ترجمه قرآن به زبان تركى امكان دسترسى همگان را به آن فراهم ساخته است. در نتيجه كسانى كه اين كتاب را مىخوانند، عدم كفايت مسائل فلسفى آن را براى پاسخگويى به نيازهاى شهروندان يك كشور عصرى (پيشرو) در مىيابند.»[16]
آتاتورك در تاريخ 7 شباط 1923 در سخنرانى خود در جامع پاشا در شهر باليكسر گفت:
«آقايان! مساجد براى راست و خم شدن بدون اين كه مردم حتى صورت يكديگر را ببينند ساخته نشده است. مساجد علاوه بر اين كه براى اطاعت و عبادت ساخته شده، براى انديشه درباره آنچه براى دين و دنيا لازم است، يعنى براى مشورت نيز ساخته شده است.»[17]
هرچند هدف اصلى آتاتورك در اين سخنان بيان لزوم ايراد خطبههاى نماز جمعه به زبان تركى است كه تا آن زمان به زبان عربى ايراد مىشده، ولى نبايد فراموش كرد كه طرح تهيه و تدوين خطبههاى نماز جمعه و ترجمه قرآن كريم و صحيح بخارى به تركى تقريبا همزمان و به عنوان طرحهاى مكمل يكديگر با اختصاص بودجه خاصى از سوى مجلس شوراى ملى تركيه و همگى در چهارچوب يك هدف و برنامه شروع و اجرا شده است. بايد توجه داشت كه اعلام چنين سياستى در مورد نقش مساجد توسط آتاتورك كه چندان با سياستهاى كلى و اصول نظام لائيك سازگار نيست، در شرايط ضعف اين نظام ابراز شده و با تغيير شرايط، اين سياستها نيز شكل ديگرى به خود گرفته است.
حافظ ياشاراوكور، كه در ترويج قرائت ترجمه قرآن كريم به جاى اصل آن در اجتماعات مهم نقش قابل توجهى از سوى آتاتورك بر عهده گرفته بود، درباره فلسفه اين كار اينگونه اظهار نظر مىكند:
«آتاتورك با اذان تركى، قرآن تركى، خطبه تركى و تكبير تركى مىخواست در دين دگرگونى اساسى به وجود آورد. اين دگرگونى، رهايى محراب مقدس از دست جهل و سپرده شدن آن به دست اهلش را محقق مىساخت. او در سخنرانىهاى مختلف خود ضمن اشاره به اين موضوع اظهار مىنمود كه خيلى از جهال با پوشيدن لباس علم قرآن را اشتباه مىخوانند. اگر قرآن به تركى خوانده شود، همه اين اشكالات خود به خود رفع خواهد شد.»[18]
جمله «رهايى محراب مقدس از دست جهل و سپرده شدن آن به دست اهلش...» از آنِ خود آتاتورك است. حافظ ياشار در جاى ديگرى اين سخن را به طور مستقيم از او نقل كرده است.[19]
يكى از ويژگىهاى اين دوره اجراى طرح ملىسازى دين است كه پايههاى فكرى آن در دوره مشروطيت دوم ريخته شد و برنامه عملى آن توسط رشيد غالب نماينده مجلس از شهر آيدين و سپس وزير معارف در دولت آتاتورك، تهيه گرديد. وى در مقدمه طرح خود نخست ادعاى خود را مبنى بر اين كه حضرت محمد(ص) در اصل عرب نبوده، بلكه از ريشه ترك بوده است مطرح مىكند و اظهار مىدارد كه دين اسلام دين ملى تركهاست، زيرا حضرت محمد(ص) از نسل ابراهيم(ع) بوده و نسبت ابراهيم(ع) به قوم سومر مىرسد كه از نظر مطالعات زبانشناسى آنان با تركها اشتراكاتى داشتهاند. علاوه بر اين، اصول وضع شده توسط ابراهيم(ع) مانند يكتاپرستى و تسامح، شبيه اعتقادات تركهاست، و اين ترك بودن ابراهيم را تقويت مىكند. سپس وى با اشاره به ارتباط زبان با مليت از يك سو، و ارتباط زبان با دين از سوى ديگر، بر لزوم تركىسازى ادعيه و كتب دينى تأكيد مىكند. با پذيرش اين طرح توسط آتاتورك و مشخص نمودن مراحل اجراى آن، به دستور آتاتورك اجراى آن مبنى بر تغيير اذان، اقامه، نمازها و خطبهها و قرائتهاى معمول قرآن در مساجد به زبان تركى، در ماه رمضان 1932 شروع مىشود.
آتاتورك براى اعلام اين طرح و نظارت بر اجراى آن، از آنكارا به استانبول آمد و با گردآورى برخى از حافظان معروف قرآن كريم كه مؤذن و قارى رسمى بودند، آنان را در زمينه اجراى طرح توجيه كرد. وى در يكى از اين جلسات با دادن ترجمهاى تركى از قرآن كريم به آنان اظهار داشت:
«بايد در مساجد قرآن تركى بخوانيد. اين يك نسخه قرآن (ترجمه قرآن) است كه به هر يك از شما مىدهيم. شايد اين ترجمه، چندان خوب نباشد، چون از عربى به فرانسوى و از فرانسوى به تركى ترجمه شده است. قرآن تركى توسط يك هيئتِ داراى صلاحيت لازم در آنكارا در دست تهيه است. پس از اين بايد اينها در مساجد و نمازها خوانده شود.»
در همين جلسه به هر يك از حاضران يك جلد ترجمه جميل سعيد كه برگردان تركى LeKoran، ترجمه يك خاورشناس به نام كازيميرسكى بود داده شد.[20]
اجراى اين برنامه تا آخر دوره تك حزبى با زور سرنيزه ادامه يافت، ولى معارضه و تضاد كامل اين طرح با عقايد و خواستههاى مردم سبب شد كه به مجرد بركنار شدن استبداد، طرح مزبور نيز متوقف شود.
مهمترين ترجمههاى منتشر شده در اين دوره
ترجمه جميل سعيد (1924)، محمد وهبى (1926)، احمد جودت پاشا (1927)، اسماعيل حقى ازميرلى (1927)، عمر رضا دوغرول (1932) و الماليلى حمدىيازر (8-1935) از مهمترين ترجمههاى منتشر شده در اين دورهاند.
ذكر اين نكته لازم است كه در طول سالهاى 1938 تا 1948 ترجمهاى از قرآن منتشر نشده، و اين شايد به علت مبارزه آشكار عصمت اينونو، خلف آتاتورك، با تمام مظاهر دين بوده است؛ تا آن جا كه در زمان او بيشتر مساجد بسته شد و در اثر ايجاد خفقان، زمينه هر نوع فعاليت فرهنگى به نام اسلام ــ ولو به شكل ظاهرى ــ از بين رفت.
دوره تعدد احزاب (1946-2001)
در اين دوره با به قدرت رسيدن حزب دموكرات، آزادىهاى مذهبى محدودى به وجود آمد و اجازه انجام فريضه حج، تغيير اذان به عربى و داير شدن كلاسهاى آموزش قرآن به صورت محدود زير نظر سازمان ديانت داده شد. اين آزادى از ديدگاه مردم تركيه به عنوان نقطه عطفى در رهايى از دوران تاريك استبداد ضد دينى تلقى گرديد. در سالهاى نخستِ اين دوره نيز بحثهايى در زمينه مشروعيت ترجمه قرآن به زبان تركى مجددا در مطبوعات مطرح شد، ولى شدت نياز فكرى مردم به قرآن و معارف آن، و وجود ترجمههاى متعدد به زبانهاى ديگر و فتواى علماى كشورهاى مختلف مبنى بر جواز ترجمه، شكى در لزوم ترجمه قرآن كريم به زبان تركى باقى نگذاشت؛ به همين سبب چيزى نگذشت كه ترجمههايى جديد از قرآن يكى پس از ديگرى انتشار يافت. اين حركت با گسترش نهضت بيدارى اسلامى در جهان اسلام و ترجمه آثار مختلف از مودودى، سيد قطب و ديگران كه مسلمانان را به تمسك به قرآن فرا مىخواند، ابعاد تازهاى به خود گرفت.
حسن بصرى چانتاى (1953)، عبدالباقى گلپنارلى (1955)، اسماعيل حقى (1957)، عثمان نبى اوغلو (1957)، شمس الدين يشيل (1958)، حسين آتاى و ياشار اوكتاى (1961)، سعدى ارماك (1962)، عمر نصوحى بيلمن (1963)، فكرى ياوز (1969)، سليمان آتش (1975)، عبداللّه آيدين (1975)، عليرضا ساغمان (1980)، جلال يلدرم (1982)، على بولاچ (1983)، انور بايتان (1984)، على آرسلان (1984)، على اوزك و... (1987)، بشير اريارسوى (1987)، عثمان كسيك اوغلو (1988)، احسان آتاسوى (1989)، احمد داود اوغلو (1991)، ياشار نورى اوزتورك (1993)، حسين آتاى (1194)، جاهد كويتاك و احمد آرترك (1996)، كريم آيتكين (1996)، احمد اسرار (1997)، احمد وارول (1997)، شعبان بيرش (1998)، سيتگى گوله (1999)، اديب يوكسل (2000)، محمد حميداللّه (2001) رئوف پهلوان (2002).
پيروزى انقلاب اسلامى در ايران را بايد آغاز دوره جديد توجه به قرآن كريم در تركيه به شمار آورد. عرضه ترجمه و تفاسير جديد از قرآن و همچنين تجديد چاپ ترجمههاى قبلى و توجه به علوم قرآنى در اين دوره (پس از سال 1980 تاكنون) چنان ابعاد گستردهاى به خود گرفته است كه به هيچ وجه قابل مقايسه با دورههاى قبلى نيست. براى روشن شدن اين رويكرد به جدولى كه در پايان اين مقاله درج شده است رجوع كنيد.
البته بايد اين نكته را هم در اين جا يادآورشويم كه توجه به ترجمه قرآن كريم در اين دوره، با صرف نظر از تلاشهاى محدود برخى بدخواهان، نه تنها از بُعد منفى ملىگرايى به دور است، كه جزئى از نهضت بازگشت به قرآن و اسلام و نتيجه احياى تفكر اسلامى در ميان انديشمندان و متفكران جامعه به شمار مىرود.
آمار ترجمهها و تفاسير تركى قرآن كريم كه طى سالهاى 1923-1995 منتشر شده و در سمپوزيوم قرآن كريم در استانبول ارائه گرديده است.[21] علامت x(كوچك) نشانگر تعداد ترجمهها، و علامت X (بزرگ) نشانگر تعداد تفاسير است.
تأسيس جمهوريت1923x
1924x
1925xx
1926xx
1927xx
تغيير حروف به لاتينى1928X
1929
1930
1931
با حروف لاتينى1932x
1933
1934x
1935
1936
1937
1938X
1939
1940
1941
1942
1943
1944
1945
تصويب قانون تعدد احزاب1946
1947
1948
1949
حاكميت حزب دموكرات1950x
1951
1952
1953X
1954
1955xxx
1956x
1957xxX
1958
1959xx
1960x
1961xx
1962xx
1963xxX
1964x
1965xx
1966x
1967xx
1968xxX
1969xxX
1970xx
1971X
1972
1973xxx
1974xX
1975x
1976x
1977xxx
1978
پيروزى انقلاب اسلامى ايران1979xxxxxX
1980xxxxxxX
1981xxX
1982xxxxxxx
1983xxxx
1984xxxXXX
1985xxxxxxxxXXx
1986xxXXXX
1987xxxxxxX
1988xxxxXX
1989xxxxxXX
1990xxxxxXXXXX
1991xxxxxXXXX
1992xxxXXXXXX
1993xxxxxXXXX
1994xxx
1995xXXXXX
1996xxxXXX
1997xxxXXX
1998xxxXXX
1999xX
2000xxxx
[1]. در سالهاى اخير ترجمه و تفسير حمدى يازر الماليلى كه مربوط به سالهاى 8-1934 است، يكبار با ويرايش و تحقيق آقاى دجانه جندى اوغلو و بار ديگر با بازنويسى هيئتى زير نظر آقاى على بولاچ در تيراژ بالا منتشر شده است. همچنين ترجمه ديانت كه مربوط به سالهاى 1960 به بعد است به طور مكرر چاپ شده است.
[2]. در اين سنجش، ترجمههاى خطى قرآن كريم مورد نظر نبوده است.
[3]. مجله سبيل الرشاد، شماره 618، 1924م، استانبول.
[4]. سيد سليمان توفيق الحسينى «ترجمه شريفه»، 1927م.
[5]. همان، 1926م.
[6]. صنعت چاپ در سال 1440م در اروپا اختراع شد و در سال 1516 قالب حروف عربى نيز تهيه گرديد، ولى قبل از صدور فتواى شيخ الاسلام و فرمان سلطان مبنى بر اجازه استفاده از آن، كسى از تركها در سال 1139 / 1726م اقدام به تأسيس چاپخانه نكرده است. البته خارجىهاى مقيم استانبول از جمله ايرانيان با استفاده از قوانين مربوط به خارجيان، با تأسيس چاپخانه، به چاپ و نشر قرآن كريم و كتابهاى ديگر اقدام مىكردند. ر.ك. مصطفى نورى پاشا، نتايج الوقوعات، ج 3، ص 130 به نقل عثمان كسيك اوغلو، مقدمه ترجمه قرآن كريم.
[7]. عثمان ارگين، تاريخ معارف تركيه، 1606، استانبول، 1943.
[8]. هشام ناهيد، راههاى نجات و اعتلاى تركيه، ص 213، استانبول، 1331.
[9]. حميداللّه صبحى، راه كوهستانى، ص 172، چاپ دوم، 1929، استانبول.
[10]. ضياء گلكاپ، مجموعه آثار، ص 113.
[11]. ضياء گلكاپ، اصول پان تركيسم، بخش دوم، ص 163-164.
[12]. رفقى آتاى، آتاتورك گرايى چيست؟، ص 47، استانبول، 1966.
[13]. مدهاد جمال كونتاى، يادنامه پنجاهمين سالگرد محمد عاكف، سال 1993، آنكارا.
[14]. ترجمه و تفسير آقاى الماليلى حمدى يازر با احاطه كامل بر كتب معتبر لغت و تفسير تأليف شده و از قوت علمى برخوردار است، به طورى كه همواره به صورت منبع در ترجمههاى بعدى قرآن مورد استفاده قرار گرفته است. ارزيابى اين ترجمه از ديدگاه علمى و دينى و آثار و نتايج اجتماعى، خصوصا مغايرت اهداف مؤلف آن با اهداف دولت و ملىگرايان، خود بحثى جداگانه مىطلبد كه اين جا ما وارد آن نمىشويم.
[15]. سخنان و بيانات آتاتورك 1918-1938، مؤسسه تاريخ، آنكارا.
[16]. دجانه جندى اوغلو، قرآن تركى و ايدئولوژى جمهوريت، ص 63.
[17]. سخنان و بيانات آتاتورك، بخش دوم، ص 98، آنكارا.
[18]. حافظ ياشار اوكور، پانزده سال با آتاتورك ـ خاطرات دينى، ص 12-15.
[19]. رك: سعدى بوراك، آتاتورك و دين، ص 70.
[20]. دجانه جندى اوغلو، قرآن تركى و ايدئولوژى جمهوريت، ص 83.
[21]. اين سمپوزيوم توسط انتشارات فجر در سال 1996 در استانبول برگزار شد. آمار مربوط به سالهاى 1996-2000 توسط نگارنده به جدول افزوده شده است.